مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

مثــــــل دریا

تارنمای برای دوستداران شعر ، تصنیف و ترانه های ماندگار این سرزمین اهورایی ( لطفاْ ازقلم - فونت- BLotus و یا BZar استفاده کنید )

مسخ- آینه ( فرهاد- اردلان سرافراز)

شعر: مسخ - آینه ها

شاعر : اردلان سرافراز

خواننده : فرهاد مهراد

farhad-maskh

 

می بینم صورتمو تو اینه

با لبی خسته می پرسم از خودم

این غریبه کیه از من چی می خواد ؟

اون به من یا من به اون خیره شدم

باورم نمی شه هر چی می بینم

چشامو یه لحظه رو هم می ذارم

به خودم می گم که این صورتکه

می تونم از صورتم ورش دارم

می کشم دستمو روی صورتم

هر چی باید بدونم دستم میگه

منو توی اینه نشون می ده

می گه این تویی نه هیچ کس دیگه

جای پاهای تموم قصه ها

رنگ غربت تو تموم لحظه ها

مونده روی صورتت تا بدونی
 

حالا امروز چی ازت مونده به جا ؟

اینه می گه تو همونی که یه روز

می خواستی خورشید و با دست بگیری

ولی امروز شهر شب خونه ات شده

داری بی صدا تو قلبت می میری

می شکنم اینه رو تا دوباره

نخواد از گذشته ها حرف بزنه

اینه می شکنه هزار تیکه می شه
 

اما باز تو هر تیکش عکس منه

عکسعا با دهن کجی به هم می گن

چشم امید و ببر از آسمون

روزا با هم دیگه فرقی ندارن

بوی کهنگی می دن تمومشون

 

شام مهتاب ( داریوش - مینا جلایی)

شعر: شام مهتاب

شاعر: مینا جلایی

خواننده : داریوش اقبالی

 shame mahtab

 

تو اون شام مهتاب کنارم نشستی

عجب شاخه گل‌وار به پایم شکستی

قلم زد نگاهت به نقش‌آفرینی

که صورتگری را نبود این‌چنینی

پریزاد عشق رو مه‌آسا کشیدی

خدا را به شور تماشا کشیدی



تو دونسته بودی چه خوش‌باورم من

شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من

تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی‌تاب

تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب

قسم خوردی بر ماه که عاشق‌‌ترینی

تو یک جمع عاشق تو صادق‌ترینی

همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت

به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت



گذشت روزگاری از اون لحظه ناب

که معراج دل بود به درگاه مهتاب

در اون درگه عشق چه محتاج نشستم

تو هر شام مهتاب به یادت شکستم

تو از این شکستن خبر داری یا نه

هنوز شور عشق رو به سر داری یا نه



تو دونسته بودی چه خوش‌باورم من

شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من

تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی‌تاب

تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب

قسم خوردی بر ماه که عاشق‌‌ترینی

تو یک جمع عاشق تو صادق‌ترینی

همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت

به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت



هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری

من اون ماه رو دادم به تو یادگاری



هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری

من اون ماه رو دادم به تو یادگاری



من اون ماه رو دادم به تو یادگاری

من اون ماه رو دادم به تو یادگاری

سفر بخیر ( دکتر شفیعی کدکنی - زنده یاد بسطامی)

شعر : سفر بخیر
شاعر : محمدرضا شفیعی کدکنی
تصنیف گر : زنده یاد ایرج بسطامی


Image and video hosting by TinyPic

 

"به کجا چنین شتابان؟"

گون از نسیم پرسید.

"دل من گرفته زینجا,

هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان؟
"

همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم...  "



-"به کجا چنین شتابان؟"

" به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم...  "


-"سفرت به خیر اما ,تو و دوستی , خدا را

چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ,

به شکوفه ها, به باران,

برسان سلام ما را
.

نیاز ( شهیار قنبری - زنده یاد فریدون فروغی )

شعر : نیاز ( نماز)
شاعر : شهیار قنبری
خواننده : فریدون فروغی


Image and video hosting by TinyPic

 

تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره

رنگ چشای تو بارونو به یادم میاره

وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره

قهرِ تو تلخی زندون رو به یادم میاره

 

من نیازم تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه



تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه

تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه

تو مثل ِ خواب ِگل سرخی لطیفی مثل خواب

من همونم اگه بی تو باشم جون میکنه

تو مثل ِ وسوسهِ شکارِ یک شاپرکی

تو مثلِ شوقِ رها کردنِ یک باد بادکی

تو همیشه مثل یک قصه پر از حادثه ای

تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی

من نیازم تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه


تو قشنگی مثل شکلهایی که ابرها میسازند

گلهای اطلسی از دیدن تو رنگ میبازند

اگه مردهایِ تو قصه بدونند که اینجایی

برای بردن تو با اسب بالدار میتازند

 

من نیازم تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه




ســقف ( ایرج جنتی عطایی - فرهاد)

اینم یه ترانه دیگه از عشق خودم فرهــــاد . البته شعر بسیار زیبایی جنتی عطایی را نباید فراموش کرد همراه با اهنگ

 

سازی شهیار قنبری . یه پیشنهاد مکنم : حتماً البوم " وحدت " فرهاد رو بگیرید مطمئن باشید ضرر نمکنید.

شعر : سقف
شاعر : ایرج جنتی عطایی
تصنیف گر: فرهاد مهراد

 

Image and video hosting by TinyPic

 

تو فکر یه سقفم

یه سقف بی روزن

یه سقف پا برجا

محکم تر از آهن

سقفی که تنپوشِ هراسِ ما باشه

توسردی شبها

لباس ما باشه


سقفی اندازه ی قلب من و تو

واسه لمس تپش دلواپسی

برای شرم لطیف آینه ها

واسه پیچیدن بوی اطلسی

زیر این سقف

با تو از گل

از شب و ستاره میگم

از تو و از خواستن تو

می گم و دوباره میگم

زندگیمو زیر این سقف

با تو اندازه می گیرم

گم میشم تو معنی تو

معنی تازه می گیرم



سقففمون افسوس و افسوس...

تن ابر آسمونه

یه افق یه بی نهایت

کمترین فاصلمونه

تو فکر یه سقفم

یه سقف رویای

سقفی برای ما

حتی مقوایی




تو فکر یک سقفم

یه سقف بی روزن

سقفی برای عشق

برای تو با من

سقفی اندازه ی قلبِ منو تو

واسه لمس تپشِ دلواپسی

برای شرم لطیف آینه ها

واسه پیچیدن بوی اطلسی

زیر این سقف ، اگه باشه

پُر میشه از گرمیِ تو

لختی پنجره هاشو

می پوشونه دستای تو

زیر این سقف

خوب عطرِخود فراموشی ، بپاشیم

آخر قصه بخوابیم

اول ترانه پا شیم



سقففمون افسوس و افسوس...

تن ابر آسمونه

یه افق یه بی نهایت

کمترین فاصلمونه

تو فکر یک سقفم ............